مـــن و تــــو
دنیا یه رنگین کمونه... هفت رنگ داره... کمونه... قشنگه... اما زودگذر... به وب ما خوش اومدید.

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 130
بازدید کل : 42050
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 71
تعداد آنلاین : 1



ABOUT
CATS
TAGS
PAST
LINKS
POSTS
CODES
TEMP
مـــن و تــــو
me & u
یک شنبه 16 مهر 1391

سلام بر دوستان گلم.خوبید شما؟

امروز روز نسبتا خوبی بود.

زنگ اول جغرافی داشتیم،ولی مثل اینکه دبیرمون این زنگ رو با دینی اشتباه گرفت.

بحث درسمون سر پوشش هر ملت نشان دهنده ی یه چیزی هست و این چیزا.میگفت مردم فیلیپین و مالزی،بیشتر مسلمانانشون از رنگ های روشن استفاده میکنند.یا مثلا ایرنی ها مشکی استفاده میکنند.(منظور همون چادر است)

این بحث رو اینقدر گفت و گفت که شبهات حجاب رو سر کلاس برطرف میکرد!!!

بحث بدی نبود،اتفاقا حرف های کاملا منطقی میزد که من باهاش موافق بودم.ولی هرچیزی یه جایی داره.این خانم هم با زنگ دینی اشتباه گرفته بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

همه ی بچه ها هم کلافه شده بودن!

زنگ دوم عربی داشتیم که اتفاق خاصی پیش نیومد.

زنگ سوم زبان فارسی داشتیم.درس رو جلسه قبل نصفه داده بود،میخواست امروز کامل کنه و امتحان بگیره که آخرم گرفت دبیر.......!

خو این چه کاری بود کرد؟تازه یه ربع مونده به زنگ هم امتحان گرفت بیشعور!!!!!!!

همین بود اتفاقات امروز.خدانگهدار



نظرات شما عزیزان:

ملیکا جون
ساعت18:47---16 مهر 1391
یه راهبه می فته تو چاه وسط بیابون یه دفه یه ماشین اتش نشانی میاد بالای چاه مسگه این تنابو بگیر وبیا بالا می گه نه من فقط از خدا کمک می خوام ماشینه هم میره وقتی راهبه میمیره میره پیش خدا و میگه من این همه سال عبادت تورو کردم چرا نجاتم ندادی میگه احمق جون تو نفهمیدی ماشین اتش نشانی وسط بیابون چکار می کرد
پاسخ:بسیار بسیار جالب بود.آفرین


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





samira